خیال یا ...

از درب داخل میشی همینکه پاتو میذاری داخل مغازه اجازه حرف زدن بهت نمیده و شروع میکنه زبون ریختن: خیلی خوش آمدید.تا میای حرف بزنی میگه حدس میزنم دنبال کاپشن باشید! تشریف بیارید اینجا این برندهای چرممونو از نزدیک ببینید، تن خورشون بینظیره. اجازه بدید کاپشنتونو دربیارم تنتون تستش کنید. میگی نه نه زحمت نکشید کاپشن نمیخواستم . میگه اختیار دارید مشکلی نیست فقط تنتون ببینید بعد هرچی شما امر کنید! القصه کاپشنو تنت میکنه و به سمت آینه هدایتت میکنه و همچنان چرب زبانی میکنه. نگاهت که به آینه میفته وسوسه میشی اما بر هوای نفس غلبه میکنی  خیلی زود کاپشنو درمیاری و میگی فوق العاده اس میرسم خدمتتون! اما فروشنده دست بردار نیست و همچنان داره از مزیتهای اجناس داخل مغازه اش تعریف میکنه! اینبار میگی وجدان که ندارم ولی وجدانن میرسم خدمتتون !!  همینکه میفهمه از خودش پرروترم و ایستگاشو گرفتمو سرکاره، دیگه سکوت میکنه و منم میزنم بیرون  وارد مغازه بعدی که میشم همینکه فروشنده به خودش بجنبه و بخواد بلند شه میگم زحمت نکشید آدرس میخواستم! میگه وسیله دارید؟؟؟ خوشحال میشم که قراره کمک کنه اما میگه خب پس دیرتون نمیشه تشریف بیارید اینجا این مدلهای شلوارامون که تازه از ترکیه رسیده رو یه نگاه بهشون بندازید!!!    - تهش اینکه ما اول آخر آدرسو پیدا کردیم ولی دوستان انصافن انقدر مال دنیا رو چار چنگولی نچسبید و یه کم هم آد خیال یا ......

شبــــــ بخیردوستت دارمــــــ .... عزیـــزم شبـــــ بخیر باشد که ستارگان بدرخشنــــد ... شب بخیر، شب بخیر فردا .... فردا همه چی درستـــــــــ میشه ... با هم ... تا ابد هم اکنون و در هـــر زمـــان ...... http://s8.picofile.com/file/8316402434/good_night.mp3.html خیال یا ......

نمیدونم براتون پیش اومده که یه روزایی کلی کار برا انجام دادن داشته باشین اما وقتی میخواید انجامشون بدید انقد همه چی شیر تو شیر میشه که دست آخر به هیچکدومشون نمیرسید یا اونجور که باید انجام نمیشن!

دقیقن امروزم این شکلی بود! 

- نمیدونم چرا هیچوقت کارا یکی یکی پیش نمیان. انگار اونام میدونن چه موقع با هم دست به یکی کنن و یهویی همه با هم حمله ور شن 

خیال یا ......

جدیدن روشنفکرنما خیلی زیاد شده. صبح تا شب دم از فرهنگ و آزادی میزنن اونوقت خودشونو که میبینی خبری از با فرهنگیو اینا نیست! یکی نیست بگه آخه حاجی تو که سوادت (مثل ما) به این چیزا قط نمیده و خودت سرتا پا بی فرهنگی، انقد ادای روشنفکری نگیر که اصن بهت نمیاد 

دوستان روشنفکرنما خفه مون کردید باو 

بی خیال. یه آهنگ گوش بدید برا آرامش اعصابتون بد نیست!!! 

خیال یا ......

قرعه کشی جام جهانی انجام شد، باز معادلات شروع شد! اینو ببریم با بقیه مساوی کنیم، یا یکیو ببریم با یکی مساوی کنیم اونوقت .... یکی نی بگه آقا اول آخر که از گروه نمیتونیم صعود کنیم! انقد به فکر صعود از گروه نباشیم. استرسش میگیره بازی خودمونم نمیتونیم کنیم. تفکرمون باید ژاپنی بشه. بریم بازی باز و زیبا کنیم. گل خوردن و باختن مهم نیست.. وقتی زیبا بازی کنی همه لذت میبرن درست عین زندگی! شکست خوردن یا پیروز شدن اهمیتی نداره. زیبا زندگی کردن و تلاش کردن اصله  خیال یا ......

همیشه داش کوچیکمو مسخره میکردم که جوونای روغن نباتی هستید (حالا مثلن نه که خودمون نیستیم ) تعطیلات آخر هفته کوه رفتیم الان یکی دو روزه تمام پاهام درد خفنی گرفتن . حالا دیشب با خانمش خونمون بودن. تا فهمیده داستان چیه قهقه زده زیر خنده میگه آخی پیر شدی دیگه ... معلومه روغن حیوانی تقلبی بهت انداخته بودن بعدم میگه هرکی خربزه میخوره پا لرزشم میشینه! تو رو چه به کوهنوردی!!  - خوشم میاد داشی خودمه کم نمیاره ، کمم بیاره کمین میکنه به موقعش حالتو میگیره  خیال یا ......

در جهانی زندگی میکنیم که انسانیت فراموش شده . هر آدمی فقط به فکر منافع خودشه. مهم نیس سر بقیه چی بیاد. از دولتها بگیر تا شخص که خود ما هستیم انسانیت جامعه خودمونو مثال میزنیم اما حقیقتو نمیبینیمو سر خودمونو کلاه میذاریم و اینهمه ناحقیها و کوتاییها و دورویی ها و ... رو نمیببینیم!  انسانیت و کار درست بودن کشورهای مدرن و ملتهای اروپایی رو پیش میکشیم اما یادمون رفته همینها بودن که با غارت کردن و دوشیدن منابع و نیروی انسانی کشورهای آفریقایی و آسیایی و... ، کشورهای خودشونو پیشرفته کردن و اسم و رسمی به پا کردنو الان دم از آزادی و برابری و انسانیت میزنن!!! نمیخوام بگم ما خوبیم اونا بدن. نه! هممون اسیر این چرخه بشرکشی به نام بشردوستی شدیم. اینکه میگم بشر کشی صرفن به معنای کشتن آدما نیست. بشرکشی یعنی پایمال کردن حق همنوعت، یعنی احترام نگذاشتن به حقوق هم. یعنی به چشم نردبان به بقیه نگریستن. به نام انسانیت یه کاریو انجام میدیم اما در کنار اون عمل بشر دوستانه که به نام صلح انجام میدیم، جنگ و خونریزی راه میندازیم تا مردممون در صلح باشن!!  در عجبم از این نوع بشر. از این همه تزویر :/ خیال یا ......

ساعت تقریبن یازده و نیم شب بود که تهران زلزله اومد. بار اولی بود که اینقدر ازدحام توی محل دیدم! ترس موج میزد و یه جور آخرالزمان بود! زلزله کرمانشاهم دلیلی شده بود تا مردم بیشتر نگران بشن. چون یادمه حدود ده سال پیشم زلزله اومد اما چنین شلوغی و هرج و مرجیو ندیدم اومدم تا سر خیابون برم ک دیدم کیپ تا کیپ خیابون قفل شده و ترافیک وحشتناکه! از چهره های مضطرب سرنشینا فهمیدم ک همشون میدونن زلزله اومده!  واقعن نمیدونم چطور به این سرعت تونسته بودن بزنن به جاده! فاصله ای که من رفتم از زمان زلزله شاید پنج دقیقه هم نشد. یا مردم خیلی تیز شدن یا اینکه الهامی چیزی بهشون شده بود   + بعدن نوشت (بامداد چهارشنبه شش دی) : بازم اومد  - بی خیال آرامش خودتونو حفظ کنید برید یه چایی بریزید بخورید اصلن هم به زلزله فکر نکنید  - تولد عیسی جووووون مبـــارک  - راستی میدونستید موقعی که مسیحو صلیب کشیدن هم زلزله اومد؟!  خیال یا ......